ســـــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام
می دونی امروز چه روزیه!؟
خب معلومه ..تولد منه
با خاطرات آهکیات واکنش بده
برگرد از هویّت خود، استحاله شو
کمکم پیاز داغ غمت را زیاد کن
چایی نخورده، آشِ پر از کشکِ خاله شو
این تحفه را به صورت درویشیات بپاش
این برگ سبز را بِچِلان و تفاله شو
در متن باش و حاشیهها را قلم بزن
در روزنامه دفن شو و سرمقاله شو
از جرمِ مرتکب نشده معذرت بخواه
با کاسه لیسهای جنون، همپیاله شو
یک سال کم کن از هذیان یتیمیات
یعنی دوباره کودک بیست و سه ساله شو
و از همه ی کسانی که تو این چند سالی که از عمرم می گذره بهم لطف کردن صمیمانه تشکر می کنم و این شعر رو تقدیم می کنم به وجود پاک مهربون همشون و دست تک تک شون رو می بوسم
زندگی دفتری از خاطرهاست ...
یک نفر در دل شب ،
یک نفر در دل خاک،
یک نفر همدم خوشبختی هاست...
یک نفر همسفر سختی هاست ،
چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...
ما همه همسفریم
و تقدیم به تنها ستاره شبم... .
نه تلخم مثل اندوه،نه شیرین مثل خوابم
نه از خاطره سرخوش،نه از غصه خرابم
نه لب تشنه ی بارون،نه پاییز نه بهارم
نه ماهم که بگیرم،نه ابرم که ببارم
تویی هرچی که هستم تویی هرچی که گفتم
اگه بی تونگیرم،اگه با تو شکفتم
تویی که نشستی به پای من نمونده کسی جز تو برای من
تویی که نشستی به پای من نمونده کسی جز تو برای من